دیداری با کهن مرد ادب و موسیقی بلوچ: استاد غلامرسول دینارزهی

دیداری با کهن مرد ادب و موسیقی بلوچ: استاد غلامرسول دینارزهی

بقلم مبارک رازگو- فروردین 1387


آرام راه می رود، قبل از خودش، گامها و حرفهایش، این لنگ بنفش و صورتی روی شانه اش است که خود نمایی می کند. همان لنگ قدیمی هزار کاره بلوچ ها که امروزه کمتر دیده می شود؛ برای آنها که او را دوست می دارند این سمبل شعر و موسیقی بلوچ است دور گردن او!
استاد "غلام رسول دینارزهی" در جمع فرهنگ دوستان بلوچ و دوست داران فرهنگ بلوچ در جای جای دنیا نیازی به معرفی ندارد. کهن مرد موسیقی- خواننده سابق و آهنگ ساز همیشه- پرورنده شعر و ادب و از پیشکسوتان انجمن های ادبی بلوچ.


همه جا نامش هست، اما خود در چابهار ساکن است؛ در سکوت و رها از مال دنیا و هیاهوی سیاست پیشگان و فرصت طلبان. می گوید راضیم؛ مردم پول دار می شوند تا بواسطه ماشین و املاکشان احترامی کسب کنند، من خود بی هیچ داشته ای از آن دست عزیز و محترم هستم. این را می گوید ولی کتمان هم نمی کند که محرومیت های بسیاری هم دارد.

یادم می آید در نوشته ای (منشتر نشده) الهام بخش من گردید که بنویسم: " ...او که آرام و بی ادعا در کوچه های فقر قدم می زند در حالیکه دو قدم آنطرفتر، پیشخوان دکه های CD فروشی ها با تصویر او مزینند. صدای موسیقی است از ماشین ها که گذر می کنند. آهنگ های اوست که خوانند گان بلوچ می خوانند. او همچنان آرام می رود."

یادم می آید که چند سال پیش او را مذمت کرده و بحث نمودم که چرا همه چیز را زبان بلوچی می داند و بس! در حالیکه هستند بسیاری که انسانند و خوشفکر وبه رنج انسانهای محروم می اندیشند اما رنج بلوچ را منحصر به زبان او نمی دانند و نه زبان را یگانه کلید حل مشکلات، و نه دست کم خود شرایط آنرا دارند که به یاد گیری و گسترش زبان بپردازند. خوب درک می کردم که عشق به زبان نمی گذاشت او به چیزی دیگر هم اهمیت بدهد.

امروز هم با او به صحبت نشسته ام، هنوز هم بر عقیده خود مصر است و از دیگران می خواهد که قبل از هر چیزی بروند سراغ احیاء زبان مادری خود. در ذیل چکیده ای از آنچه که در این گفتگو از او یافتم نقل می گردد:

استاد از تلاش های چنددهه خود می گوید، از فعالیت هایش در صدا و سیمای استان، از تلاشهایش در دوران جنگ و هنوز از بی مهری های آنانی که لطافت روحیه هنرمند را نمی فهمند دلی غمگین دارد.

استاد از تلاشهای اولینش در تشکیل انجمن های ادبی زبان بلوچی می گوید و از همراهان نخستین و ثمری که هم اکنون در بخشهای قابل توجهی از بلوچستان جنوبی قابل مشاهده است. اندیشه ایجاد گروه های ادبی بلوچی با همراهی چند نفر کمتر ازعده انگشتان دست شروع شد ، در حالیکه هم اکنون صرفا در حوزه چابهار حدود سیصد نفر فعال بلوچی نویس اعم از شاعر و نویسنده را شامل می شود که علاوه بر برپایی جلسات شعر و ادب و گردهم آیی ها، کتابها، دیوان شعر و مقالات متعددی نیز از آنان به چاب رسده است.

استاد خوب به درک این نکته ظاهرا ساده رسیده است که اخلاص می خواهد این میدان فرهنگ و هنر و می گوید که اکنون فهمیده است " نه هر کو سر تراشد قلندری داند...". می گوید همه آنانی که علاقمند و همراه انجمن های ادبی اند، لزوما ادب دوست نیستند و دردمند. او فهمیده است که بعضی ها آمدند و می آیند به جمعشان تا مردم آنان را فرهیخته و دردمند فرهنگ بدانند. و یا اینکه از جمع های ادبی برای خود وزنه ای بسازند در کشاکش معاملات اجتماعی و سیاسی، خصوصا اگر رای و انتخاباتی مد نظرشان باشد.

درد مهم دیگر استاد تفکر آنانی است در جامعه بلوچ، با موسیقی از در مخالفت در آمده و آنرا برای گوش دیگران نیز بر نمی تابند.

زبان طنز استاد را نباید از نظر دور داشت، اوج شیرین زبانی او هنگامی است که کار را از گریه گذشته می داند و زبان به طنز و خنده می گشاید.

استاد البته طبق طبیعت شاعرانه اش، در مورد قوم بلوچ عقاید خاصی دارد که دست کم در نگاه اول اغراق آلود به نظر می رسند. او می گوید که " کوروش" و "داریوش دوم" از نژاد بلوچند. و البته این از جهاتی حرف عجیبی نیست. او بلوچی را نزدیک ترین زبان به زبان هخامنشیان و اوستا می داند و مثالهای واژگانی بسیاری در این خصوص دارد.
مبارک رازگو خوب می داند که استاد هنوزهم تنهاست در این راه طولانی....

نظرات 2 + ارسال نظر
عبدالباسط بلوچی دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:57 ب.ظ

سلام من آهنگ کشور یرران مئی کشور یران مرحوم دینارزهی رو میخوام اگه دارین بفرستینش ممنون میشم

ولید فراز یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ب.ظ http://balochi-diwan.blogfa.com

روحشان شاد یادشان گرامی
ممنون از اینکه به فرهنگ خودتون توجه میکنید
بخ من هم سری بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد